باز بارانی شدم من
یادت آید روز باران؟ گردش یک روز دیرین؟ پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟ خاطرات خوب و رنگین! در پس آن کوی بن بست در دل تو٬ آرزو هاست؟ کودک خوشحال دیروز ، غرق در غمهای امروز ، یاد باران رفته از یاد ، آرزوها رفته بر باد،
باز باران٬ باز باران میخورد بر بام خانه بی ترانه ٬ بی بهانه شایدم٬ گم کرده خانه
خاطراتم کو گلم کو حسرت بو کردنش کو
گریه ام کو خنده ام کو پدر غم پرورم کو
یاد من کو آرزوم کو آن غرور پر پرم کو
کو نشانی از خود من آن خود گمگشته ام کو
باز بارانی شدم من باز بارانی شدم من
در ادامه.........................
ای بابا دیروز تولدم بود و اون حشن خوبی که عزیزانم واسم بر پا کردن دیگه نباید مجال کو کو کردن را بهم بده. خودم که یاد کوکوری الی حون افتادم
شما جطور![]()
عاشق همه ی عزیزانم هستم![]()