اشک

معلم با فریاد خواست بچه ها را آرام کند از آنها پرسید بگویید ببینم اشک چند حرف دارد؟

از میان بچه ها کودکی نحیف که از سرمای کلاس به خود میلرزید دستش را بلند کرد و جوابی گفت.

هنوز کامل حرفش تمام نشده بود که شدت خط کش معلم را بر روی دستان سرد و نحیفش حس کرد .از جوابی که داده بود شرمنده نشد چرا که از دید خودش جوابی درست داده بود.کاملا درست سرش را به زیر انداخت و اجازه داد که اشک چشمش فرو ریزد تا شاید معلمش درستی جوابش را بفهمد

فکر میکنید او به معلمش چه جوابی داده بود؟

 

گاهی فقط سکوت...

 

چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری ست/ جای گله نیست که این رسم دلبری ست

 

هرکس گذشت از نظرت دردلت نشست/ تنهاگناه آینه ها زودباوری ست

 

مهرت به خلق بیشترازجوربرمن است/ سهم برابر همگان  نابرابری ست

 

دشنام یادعای تودرحق من یکی ست/ای آفتاب هرچه کنی ذره پروری ست

 

ساحل جواب سرزنش موج رانداد/گاهی فقط سکوت سزای سبکسری ست